مکارم اخلاق
ادب در حضور معصومین
یکی از ویژگی های اباالفضل علیه السلام ادب ایشان بود ، که در طول 34 سال عمر شریفش حتی یکبار برادرش را ، حسین یا برادر ، خطاب نکرد ؛ بجز... یا اخی ادرک اخاک ...
اگر ما میخواهیم به مقام بالایی برسیم باید نسبت به معصومین ادب داشته باشیم .
داستانک :
آقای حاج علی اصغر کریمی در بیان خاطرات سفر مشهد و توجه حضرت رضا علیه السلام به آیت الله کوهستانی می کوید :
پس از آنکه دو هفته در مشهد ماندیم من به آقا جان (آیت الله کوهستانی) عرض کردم اکنون وقت آن است که با حضرت وداع کنیم و به مازندران بازگردیم ،
آقاجان در جواب فرمودند : باید از امام رضا علیه السلام اجازه بگیرم باید دید آن حضرت اجازه میدهند یا نه؟
همین طوری که نمیشود از محضر آقا خدا حافظی کنیم . من به آقا عرض کردم : اجازه گرفتن لازم نیست ما خودمان آمدیم زیارت کردیم و اکنون میخواهیم باز گردیم .
آقا فرمود : اگر شما منزل کسی به عنوان مهمانی رفتی و میخواهی آنجا را ترک کنی اجازه نمی گیری؟
گفتم : چرا از صاحب خانه اجازه می گیرم ، آقا فرمود : ما هم مهمان علی بن موسی الرضا علیه السلام هستیم ، باید از آن حضرت اجازه بگیریم اگر اجازه دادند باز گردیم .
بالاخره از حرم به مسافرخانه برگرشتیم و من مطمئن بودم که صبح روز بعد حرکت میکنیم . صبح فردا که همراه ایشان به حرم رفتیم به آقا عرض کردم : حضرت رضا اجازه داد؟ فرمود : اجازه نداد .
من با توجه به معرفت و درک ضعیف خود ناراحت شدم و گفتم : آقا ، من عجله دارم باید هرچه زودتر برگردم ، ولی دیگر آقا چیزی نفرمود .
پس از زیارت که برای صرف صبحتنه به منزل برگشتیم ساعت هشت صبح بود که رادیو اعلام کرد ، هماکنون خراسان قرنطینه است و هیچ یک از مسافرانحق خروج از مشهد را ندارد و برای زدن واکسن تا یک هفته باید توقف کنند . بدین ترتیب معلوم شد که امام رضا علیه السلام اجازه نداده بود .
ابا عبدالله الحسین
درباره کنیه (اباعبدلله) برای امام حسین علیه السلام ، سه نکته قابل ذکر است :
- عرب در بدو تولد برای نوزادان خود علاوه بر اسم ، کنیه ای نیز تعیین می کند ، کنیه حسین بن علی علیه السلام نیز از خرد سالی (ابوعبدالله) معین شد . (مجلسی ، بحار الانوار ج 44 ج 251)
- امام حسین علیه السلام فرزندی به نام عبدالله داشتند که در کربلا به شهادت رسیدند . گویا عبدالله در کربلا به دنیا آمد و مادرش رباب بود ، ایشان غیر از علی اصغر هستند . (تاریخ یعقوبی ج 2 ص 181)
- قیام امام ، موجب بقای دین و یکتا پرستی بود و پرستش هر یگانه پرستی در دنیا تا قیامت ، مرهون حرکت و شهادت امام است ، از این رو ، ایشان پدر تمام بندگان خداوند متعال است ؛ یا همان "اباعبدالله" .
حال در اینجا در مورد یکی از مناقب حضرت از مولفات شیعه از ام سلمه بیان می داریم امید است مورد قبول حضرت حق و امام عصر و الزمان و مخصوصا ابی عبدالله الحسین علیه السلام قرار گیرد :
از ام سلمه نقل شده است که فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که بر تن فرزندش حسین علیه السلام جامه بلندی پوشانید که از لباسهای دنیا نبود ، به آن حضرت عرض کردم : ای رسول خدا ؛ این چه جامه ای است ؟ حضرت فرمودند :
هذه هدیه أهداها إلی ربی للحسین علیه السلام و إن لحمتها من زغب جناح جبرئیل ، وها أنا اُلبسه إیاها و اُزیّنه بها ، فإنّ الیوم یوم الزینه و إنی اُحبّه .
(این هدیه ای از طرف پروردگارم برای حسین علیه السلام است ، و تار و پودش از پرهای کوچک و نرم بال جبرئیل است ، امروز که روز عید است من این لباس را به او میپوشانم و او را با این لباس زینت میدهم ، و به راستی من ائ را دوست دارم) .
ادامه مساله توفیق درک محضر حق با سه موضوع
ادامه داستان در دفتر اشقیا :
انتخابات شروع شد ، از میان تمام مردم صد نفر واجد شرایط انتخاب شدند ، از صد نفر هفتاد نفر ، از هفتاد نفر سی نفر و از سی نفر ده نفر ، که در میان آن ده نفر یکی از چهره های شاخص عبدالرحمن ابن ملجم مرادی بود !
و او هم بعنوان سخنگوی هیئت ده نفره انتخاب شد ، از یمن حرکت کردند و به سوی مدینه به محضر مولا امیر المومنین حرکت نمودند ... آنگاه پسر مرادی از جای برخاست و بعنوان سخنگوی هیئت بیانات خویش را عرضه داشت:
سلام بر تو ای امام عدالت پیشه و چهره ی نورانی و کامل و شیر بیشه شجاعت و سخاوت ! و ای قهرمان ...
امیرالمومنین بعد از شنیدن این سخنرانی و بیانات جالب و فصیح ، دو چشم به پسر مرادی دوخت ، آنگاه نظری به هیئت انداخت ، سپس به ایشان خیلی نزدیک شد ، آنگاه امر فرمود به هریک از آنان یک حله ی یمانی و ردای عدنی عنایت شود و دستور داد آن ده نفر را با کمال محبت پذیرایی کنند ، وقی هیئت از نزد امام برخاست ، ابن ملجم بلافاصله سه خط شعر عالی در مدح حضرت سرود که مضمونش این استکه :
تو بزرگوار و پاکیزه ای و صاحب بخشش و فرزندان شیران نر در مرحله عالی و بلند شجاعت ، ای وصی محمد ! خداوند تو را ...
سپس گفت : یا علی ! آنچه از برنامه های الهی و اجتماعی از ما میخواهی بخواه ، تا ببینی چگونه اطاعت ما از تو باعث خوشحالی تو خواهد شد ، به خدا قسم در میان ما نیست مگر قهرمان پر قدرت و با اندیشه و زرنگ و ...که از آباء خود ارث برده و به فرزندانمان ارث گذاشته ایم .
امام در میان آن ده نفر از سخنرانی او خوشنود شد و کلام او را در تمام زمینه ها پسندید ، سپس به او فرمود : نامت چیست ؟ گفت : عبدالرحمن است . فرمود : فرزند کیستی ؟ گفت : پسر ملجم مرادی هستم .
حضرت فرمودند : تو مرادی هستی؟
عرض کرد : آری یا امیرالمومنین .
امام فرمودند : (انا لله و انا الیه راجعون ، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم) بحارالانوار 43/260 باب 127
حضرت مرتب چهره او را می نگریست و دست روی دست زد و کلمه استرجاع بر زبان جاری کرد ، سپس فرمود : آه تو مرادی هستی؟ عرضه داشت : آری .
توفیق درک محضر حق با سه موضوع
شقاوت ابدی :
مرحوم فیض کاشانی در کتاب مکاتیب الائمه خویش داستانی را نقل میفرمایند که هر انسانی نسبت به آن متعجب خواهند ماند ، ایشان نقل می فرمایند :
زمانی که عثمان کشته شد و این دنیا را از وجود خویش آرام نهاد ، مردم آن روزگار با امیر المومنین علی بن ابی طالب بیعت نمودند .
مردی بود به نام حبیب بن منتخب که از طرف عثمان فرماندار قسمتی از نواحی یمن بود ؛ امام علیه السلام وی را در مقامش ابقا کرد و نامه ای به این مضمون به وی نوشت :
به نام خداوند بخشنده مهربان
از بنده خدا امیرالمومنین علی بن ابی طالب به حبیب بن منتخب :
درود بر تو ، من خدایی را که جز او خدایی نیست سپاس می گویم و بر عبد و فرستاده اش محمد صلی الله علیه و آله و سلم صلوات میفرستم .
ای حبیب ! تو را بر کاری که داری ابقاء میکنم ، برعمل و برنامه ات پا برجا باش و ... ، چون نامه ام به تو رسید بر کسانی که از اهل یمن می پذیرند بخوان و از آنان برای من بیعت بگیر ، اگر همانند بیعت رضوان با تو عمل شد بر فرمانداریت پا برجا باش ، ده نفر از عقلاء و فصحاء و افراد مورد اطمینان و آنان که در فهم و شجاعت بهترین کمک مردمند و عارف به حق و عالم به دین و آگاه به نفع و ضرر و خوش رائ ترین آنان به سوی من گسیل کن ، بر تو و بر ایشان سلام .
حضرت نامه را بست و مهر کرد و به دست عربی داد تا به والی یمن برساند ؛ و او نامه رساند ، حبیب نامه حضرت را بوسید و بر چشم و سرش نهاد ، آنگاه بر فراز منبر رفت و ماوقع که مشتمل بر درگذشت عثمان و بیعت با مولای متقیان بود را برایشان بازگو نمود ، در آخر به مخاطبین عرضه داشت ، اکنون شما مردم یمن نسبت به این بیعت چه میگویید و چه نظر دارید ؟
راوی گوید : صدای ناله مردم برخواست و اشک شوق در چشمانشان دوید ، از شدت خوشحالی با صدای بلند گریه می کردند و می گفتند :
(سمعا و طاعتا و حبا و کرامه لله و لرسوله و لاخی رسوله)
مردم به عنوان علی علیه السلام با حبیب یسعت کردند ، پس از بیعت با آنان خواست طبق شرایط امیرالمومنین ده نفر را انتخاب کنند ...
توفیق درک محضر حق با سه موضوع
شقاوت ابدی :
مرحوم فیض کاشانی در کتاب مکاتیب الائمه خویش داستانی را نقل میفرمایند که هر انسانی نسبت به آن متعجب خواهند ماند ، ایشان نقل می فرمایند :
زمانی که عثمان کشته شد و این دنیا را از وجود خویش آرام نهاد ، مردم آن روزگار با امیر المومنین علی بن ابی طالب بیعت نمودند .
مردی بود به نام حبیب بن منتخب که از طرف عثمان فرماندار قسمتی از نواحی یمن بود ؛ امام علیه السلام وی را در مقامش ابقا کرد و نامه ای به این مضمون به وی نوشت :
به نام خداوند بخشنده مهربان
از بنده خدا امیرالمومنین علی بن ابی طالب به حبیب بن منتخب :
درود بر تو ، من خدایی را که جز او خدایی نیست سپاس می گویم و بر عبد و فرستاده اش محمد صلی الله علیه و آله و سلم صلوات میفرستم .
ای حبیب ! تو را بر کاری که داری ابقاء میکنم ، برعمل و برنامه ات پا برجا باش و ... ، چون نامه ام به تو رسید بر کسانی که از اهل یمن می پذیرند بخوان و از آنان برای من بیعت بگیر ، اگر همانند بیعت رضوان با تو عمل شد بر فرمانداریت پا برجا باش ، ده نفر از عقلاء و فصحاء و افراد مورد اطمینان و آنان که در فهم و شجاعت بهترین کمک مردمند و عارف به حق و عالم به دین و آگاه به نفع و ضرر و خوش رائ ترین آنان به سوی من گسیل کن ، بر تو و بر ایشان سلام .
حضرت نامه را بست و مهر کرد و به دست عربی داد تا به والی یمن برساند ؛ و او نامه رساند ، حبیب نامه حضرت را بوسید و بر چشم و سرش نهاد ، آنگاه بر فراز منبر رفت و ماوقع که مشتمل بر درگذشت عثمان و بیعت با مولای متقیان بود را برایشان بازگو نمود ، در آخر به مخاطبین عرضه داشت ، اکنون شما مردم یمن نسبت به این بیعت چه میگویید و چه نظر دارید ؟
راوی گوید : صدای ناله مردم برخواست و اشک شوق در چشمانشان دوید ، از شدت خوشحالی با صدای بلند گریه می کردند و می گفتند :
(سمعا و طاعتا و حبا و کرامه لله و لرسوله و لاخی رسوله)
مردم به عنوان علی علیه السلام با حبیب یسعت کردند ، پس از بیعت با آنان خواست طبق شرایط امیرالمومنین ده نفر را انتخاب کنند ...
توفیق درک محضر حق با سه موضوع
"... و كن كأفقر عباده بين يديه و أخل قلبك عن كل شاغل يحجبك عن ربك فإنه لا يقبل إلا الأطهر و الأخلص انظر من أي ديوان يخرج اسمك ..." (مصباحالشريعة ص 130 الباب الواحد و الستون في دخول المسجد)
امام صادق علیه السلام در ادامه روایت میفرمایند :
چون به مسجد وارد شدی به حقیقت و راستی باید این معنی را نسبت به خود حس کنی که تو نیازمندترین فقیران و محتاجان و نیازمندان به پیشگاه او هستی و دل از آنچه تو را از مولایت مانع شود و بین تو و محبوبت پرده می اندازد خالی کنی ، که حضرت او جز پاک ترین و خالص ترین عباد و برنامه ها را نمیپذیرد و مساله مهم دیگر آن است که ببینی عاقبت نامت از کدام دفتر و از کدام دیوان خارج میشود !!!
دفتر و دیوان اهل سعادت یا دفتر یا دیوان اشقیا .
در این کلام شریف امام علیه السلام ، حضرت سه موضوع را گوشزد میفرمایند ، که با توجه به این سه موضوع میتوان خود را لایق برای حضور در پیشگاه حضرتش آماده ساخت :
- احساس فقر و نیاز در نقطه نهایی آن در پیشگاه حضرت حق .
- خالی کردن دل از آنچه که مانع بین انسان و خدا است .
- با بینایی کامل نظر کردن به خویش که نام انسان از کدامیک از دو دیوان ، سُعدا یا اشقیا در عاقبت کار خارج خواهد شد .
که مختصرا به بیان هریک از این موارد میپردازیم :
الف . احساس نیاز به درگاه بی نیاز :
با کمی اندیشه و دانش نسبت به قدرت خویش عجز و ناتوانی خود را در مقابل قدرت لامتناهی حضرت خواهیم فهمید ؛ از زمان تولد تا وقت مردن ، غرق در فقر محض و پوشیده از نیاز صرف و محکوم احتیاج به دیگری هستیم .
انسان نه در ورودش به این عالم اختیاری دارد و نه خروجش از این دنیا به دست اوست و نه میتواند در مبداء و منتها دخل و تصرفی نماید .
اگر انسانی در طول زندگی خویش احساس غنا و بی نیازی کند و افکارش نوزادی باشد که مانند طفل شیطانی است ، این غنا و بی نیازی منبعش ، شرور و معاصی و گناه و تخلفات و پستی هاست ؛ که اگر خود را درمان نکند و معرفت به خویش پیدا نکند خود را در منجلاب تنهایی خواهد یافت و چه بسا دست به جنایاتی خواهد زد که کم و بیش نظاره گریم .
در سوره فاطر آیه بیست و پنجم میخوانیم :
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ (15)
اى مردم شما (همگى) نيازمندان به خدا هستيد تنها خداوند است كه بىنياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.
در اینجا جا دارد برای فقر و مسکنت خویش به دعای با عظمت عرفه امام حسین علیه السلام و دعای ابو حمزه ثمالی و دعای کمیل مراجعه فرمایید تا وضع انسان را در برابر حضرتش از زبان معصوم را دریابید .
ب . خالی کردن دل از موانع وصال :
اگر انسان همت کند و هر آنچه که مانع خویش با معبود خود قرار دارد را کنار گذارد ، خواهد توانست موانع را بردارد ؛ با تحصیل ایمان به خدا و روز قیامت ، از طریق آیات و روایات و معارف الهیه میسر خواهد شد ...
ج . ثبت نام در دیوان سُعدا :
با نگاهی اجمالی و کلی در آیات و روایات ، روشن خواهد شد که برای انسان ها دو نوع دیوان و دفتر وجود دارد :
دفتر سُعدا ، دفتر اشقیا ؛ یا به تعبیر قرآن : دیوان نعیم و دیوان سجین .
انعکاس نام انسان در هریک از این دو دفتر و دیوان ، بستگی به اختیار و انتخاب خود انسان دارد .
توفیق درک محضر حق با سه موضوع
"... و كن كأفقر عباده بين يديه و أخل قلبك عن كل شاغل يحجبك عن ربك فإنه لا يقبل إلا الأطهر و الأخلص انظر من أي ديوان يخرج اسمك ..." (مصباحالشريعة ص 130 الباب الواحد و الستون في دخول المسجد)
امام صادق علیه السلام در ادامه روایت میفرمایند :
چون به مسجد وارد شدی به حقیقت و راستی باید این معنی را نسبت به خود حس کنی که تو نیازمندترین فقیران و محتاجان و نیازمندان به پیشگاه او هستی و دل از آنچه تو را از مولایت مانع شود و بین تو و محبوبت پرده می اندازد خالی کنی ، که حضرت او جز پاک ترین و خالص ترین عباد و برنامه ها را نمیپذیرد و مساله مهم دیگر آن است که ببینی عاقبت نامت از کدام دفتر و از کدام دیوان خارج میشود !!!
دفتر و دیوان اهل سعادت یا دفتر یا دیوان اشقیا .
در این کلام شریف امام علیه السلام ، حضرت سه موضوع را گوشزد میفرمایند ، که با توجه به این سه موضوع میتوان خود را لایق برای حضور در پیشگاه حضرتش آماده ساخت :
- احساس فقر و نیاز در نقطه نهایی آن در پیشگاه حضرت حق .
- خالی کردن دل از آنچه که مانع بین انسان و خدا است .
- با بینایی کامل نظر کردن به خویش که نام انسان از کدامیک از دو دیوان ، سُعدا یا اشقیا در عاقبت کار خارج خواهد شد .
که مختصرا به بیان هریک از این موارد میپردازیم :
الف . احساس نیاز به درگاه بی نیاز :
با کمی اندیشه و دانش نسبت به قدرت خویش عجز و ناتوانی خود را در مقابل قدرت لامتناهی حضرت خواهیم فهمید ؛ از زمان تولد تا وقت مردن ، غرق در فقر محض و پوشیده از نیاز صرف و محکوم احتیاج به دیگری هستیم .
انسان نه در ورودش به این عالم اختیاری دارد و نه خروجش از این دنیا به دست اوست و نه میتواند در مبداء و منتها دخل و تصرفی نماید .
اگر انسانی در طول زندگی خویش احساس غنا و بی نیازی کند و افکارش نوزادی باشد که مانند طفل شیطانی است ، این غنا و بی نیازی منبعش ، شرور و معاصی و گناه و تخلفات و پستی هاست ؛ که اگر خود را درمان نکند و معرفت به خویش پیدا نکند خود را در منجلاب تنهایی خواهد یافت و چه بسا دست به جنایاتی خواهد زد که کم و بیش نظاره گریم .
در سوره فاطر آیه بیست و پنجم میخوانیم :
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ (15)
اى مردم شما (همگى) نيازمندان به خدا هستيد تنها خداوند است كه بىنياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.
در اینجا جا دارد برای فقر و مسکنت خویش به دعای با عظمت عرفه امام حسین علیه السلام و دعای ابو حمزه ثمالی و دعای کمیل مراجعه فرمایید تا وضع انسان را در برابر حضرتش از زبان معصوم را دریابید .
ب . خالی کردن دل از موانع وصال :
اگر انسان همت کند و هر آنچه که مانع خویش با معبود خود قرار دارد را کنار گذارد ، خواهد توانست موانع را بردارد ؛ با تحصیل ایمان به خدا و روز قیامت ، از طریق آیات و روایات و معارف الهیه میسر خواهد شد ...
ج . ثبت نام در دیوان سُعدا :
با نگاهی اجمالی و کلی در آیات و روایات ، روشن خواهد شد که برای انسان ها دو نوع دیوان و دفتر وجود دارد :
دفتر سُعدا ، دفتر اشقیا ؛ یا به تعبیر قرآن : دیوان نعیم و دیوان سجین .
انعکاس نام انسان در هریک از این دو دفتر و دیوان ، بستگی به اختیار و انتخاب خود انسان دارد .
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
مرد باشد و روی واژه ی شرم
مثل آل امیه خط نکشید
می زنیدش زبان روزه بس است
حرف ناموس را وسط نکشید
نزنید اینقدر به پهلویش
یاد غم های مادرش افتاد
حرف شهر مدینه شد ای وای
باز هم یاد دخترش افتاد
شهر بغداد ناجوانمردی
بردی از یاد حرمت نمکش
خیزران را به یادم آورده
زخم لبهای خشک و پر ترکش
حرف خیزران و زخم لب است
جای طشت طلا فقط خالیست
روضه طشت درد سر ساز است
جزء آن روضه های جنجالیست
به تمسخر گرفت قرآن را
طعنه زد با کمال بی شرمی
به لب خشک قاری قرآن
چوب میزد برای سرگرمی
مدخلی بر ماه مبارک رمضان 2
ü شهر الله
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم (شهر) که به معنای ماه است را به (الله) اضافه نموده اند و نفرموده (شهر الرحمن ، شهر الرحیم) علتش این است که کلمه مبارک الله یعنی وجود مقدسی که جامع همه صفات کمال است ، درنتیجه ماه مبارک رمضان هم با اضافه به الله دارای این فیوضات و کمالات است و نهایت اینکه ، با روزه گرفتن ، در صورتی که اتصال او اتصال صحیحی باشد ، کمالات الهی را کسب میکند .
- اتصال تنها خالی گذاشتن شکم نیست ، بلکه وجودش باید به ماه رمضان وصل باشد :
بلی من اسلم وجهه الله[1]
و من یسلم وجهه الی الله و هو محسن فقد استمسک بالعروه الوثقی[2]
بدین معنا : کسی که همرنگ خدا شده است ، محسن است و عاشق نیز همرنگ خدا میباشد .
و الله یحب المحسنین[3]
این گره را شیاطین (ماهواره ها و هوای نفس) هم نمی توانند باز کنند ، نمی گویند (عروه وثیق) بلکه می فرمایند : عروه الوثقی : دستگیره استوار تر و محکم تر .
ü نقش ماه مبارک رمضان در جلوگیری از گناه
وقتی وجود انسان وصل به ماه مبارک رمضان باشد ، کسی که عیبت میکند : در جواب به او می گویند لطفا عیبت نکنید ، چون من روزه هستم و ...
زمانی پیامبر عظیم الشان حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از مکانی عبور می کردند دیدند زنی به کنیزش ناسزا می گوید ، در این حالت حضرت فرمودند : ای زن روزه ات را افطار کن ، چرا که با این کلام خویش روزه ات را شکستی ... و در ادامه حضرت فرمودند : (قلَّ الصَّوامَ و اکثرَ الجوّاعَ[4])
مدخلی بر ماه مبارک رمضان 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه شعبان ماه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است ؛ همچنانکه ماه رمضان ، ماه حضرت باری تعالی می باشد .
ائمه معصومین در بکار بردن نام این ماه با احترام و تکریم یاد می نمودند ؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطبه ای در آخر ماه شعبان بیان فرموده اند که راوی آن امام صادق علیه السلام می باشد .
در ابتدای این خطبه حضرت می فرمایند :
شهرُ الرمضانَ ، شهرُ اللهِ عزَّ و جلَّ ؛ و هو شهرٌ یضاعِفُ اللهُ فیهِ الحسناتِ ؛ و یَمحُو فیهِ السیئاتِ[1]
در این حدیث سه محور مطرح است که این حقیر به بیان و توضیحی مختصر پیرامون آن بحث خواهیم نمود :
1. با احترام یاد کردن ماه مبارک رمضان ؛ 2. فرآوانی ثواب در ماه مبارک رمضان ؛ 3. محو گناهان به برکت ماه مبارک رمضان
الف . با احترام یاد کردن ماه مبارک رمضان :
نگاهی به سیره و روش معصومین و مشاهده کلمات ایشان در بکارگیری نام مبارک این ماه مشاهده خواهیم نمود که حضرات معصومین علیه آله الطهیه و الثناء ، همراه نام این ماه کلمه ای دیگر که دلالت بر احترام آن باشد ، همراه مینمودند .
امام باقر علیه السلام علت این ادب و احترام را این چنین بیان می فرمایند که : (رمضانُ اسمٌ من أسماءِ اللهِ[2]) .
ü تعظیم ماه مبارک رمضان برابر است با تعظیم شعائر الهی
یکی از شهائر الهی ماه مبارک رمضان است ؛ (ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[3])
(اينگونه است مناسك حجّ) و هركس شعائر الهى را يعنى مناسك حج را بزرگ دارد اين كار نشانه تقواى دلهاست.
- بهترین نمونه برای احترام به شعائر الهی ، حرکت سید الشهدا علیه السلام از مکه به سمت کوفه می باشد ، در آن زمان که حضرت ئر حالت احرام به انجام مناسک حج و عبادت حضرت احدیت بودند ، متوجه این مساله شدند که عده از طرف یزید بن معاویه در قالب و پوشش احرام قصد جان حضرتش را دارند ؛ از این جهت امام حسین بخاطر اینکه احترام شعائر الهی محفوظ بماند مناسک حج را نا تمام رها نمودند و آن سرزمین را ترک گفتند ، با اینکه خون حضرت ثارالله است اما چون مناسک حج و کعبه و مسجد الحرام از شعائر الهی هستند ، لذا کمال ادب و احترام را پیش گرفتند .
ü نکته ادبی
(شهر الرمضان ، شهر الله عز و جل) ترکیب کلام حضرت بسیار زیباست ؛ در ادبیات عرب اضافه بحث مهمی است که در سه بخش (مضاف و مضاف الیه و نسبتی که میان آنها وجود دارد) مطرح است .
کار اضافه این است که مضاف با اضافه شدن از محسناتو ارزشهای مضاف الیه برای خودش کسب ارزش میکند ؛ مثلاً : بخشی از قیمت هر خانه بستگی به مصالح ، مکان ، موقعیت ، امکانات بیرونی و امکانات درونی خود آن منزل دارد که قیمت یک منزل را شاید نسبت به منازلی که در اطراف آن قرار دارد دوچندان میکند ؛ حال سوال مطرح است که : قیمت خانه کعبه چه میزان است؟
تنها خدا میداند ؛ زمانی که خداوند متعال با ابراهیم سخن گفت ، قبل از آنکه خانه ای وجود داشته باشد ، خانه را به خودش اضافه کرد (بیتی[4]) یعنی خانه من ؛ این خانه از سنگ و گل است اما از ارزشهای پروردگار کسب ارزش میکند و این ارزشها به حاجیان منتقل می شود ؛ مسائل مربوط به امور حج شگفت آور است و حاجی همین که گوشه ای بنشیند و نمها به خانه خدا بنگرد ثواب برای او نوشته می شود .